تفسير بصائر يميني

پدیدآورمحمد قزوینی

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 535 بازدید
تفسير بصائر يميني

محمد قزوینی
در زماني كه علامه ميرزا محمد خان قزويني درپاريس بود، حاجي محمد آقا نخجواني از تبريز نسخهاي فعلي از تفسير بصائر يميني را جهت اظهار نظر قزويني براي وي فرستاد. نوشتهاي كه خواهيد خواند نامه و جوابيهاي است كه قزويني از پاريس براي نخجواني به تبريز فرستاده است. تاريخ اين نامه 29 فروردين 1305 شمسي برابر با 19 آوريل 1926 ميلادي است.
نسخه تفسير فارسي كه مرحمت فرموده و صفحهِ آخر را استنساخ كرده براي بنده فرستادهايد، عبارت است از تفسير موسوم به ‹‹بصائر يميني›› تأليف معينالدين محمدبن محمودبنابيالحسنالنيسابوري، مؤلف اين تفسير، معاصر بهرامشاه غزنوي بوده است كه مدت سلطنت او 511 - 552 است (1) و وجه تسميهِ كتاب به (بصائر يميني) اين بوده است كه لقب بهرامشاه(مثل لقب جدش سلطان محمود غزنوي) يمينالدوله بوده است و حاجي خليفه در كشف الظنون در تحت عنوان (البصائر في التفسير) گويد مانصه: ‹‹البصائر في التفسير بالفارسيه للشيخ ظهير الدين ابي جعفر محمدبن محمودالنيسابوري الذي فرغ منه سنه 577 سبع و سبعين و خمسمائه و هو كتاب كبير في مجلدات›› انتهي و هيچ شكي نيست كه تاريخ 577 در عبارت حاجي خليفه غلط فاحش است يكي بقرينهِ صريح عبارت آخر خود تفسير ‹‹ماه رمضان سنه خمس و اربعين›› كه لابد مقصود خمس و اربعين وخمسمائه بوده است و ديگر بقرينهِ آنكه صاحب لباب الالباب چنانكه مذكور خواهد شد ميگويد كه مؤلف مزبور يعني محمد نيشابوري در وقتي كه سلطان سنجر به غزنه لشكر كشيد برسالت از جانب بهرامشاه بنزديك سلطان سنجر فرستاده شد و چون بمعسكر سنجر رسيد ‹‹بوسيلت پيري و تقدم جانب او مرعي ماند›› و چون از خارج معلوم است كه لشكركشي سنجر به غزنين درسنهِ 529 بوده است و چون در اين سال محمد نيشابوري پير بوده است پس بسيار بعيد است كه تا سنهِ 577 يعني تا 48 سال وي در حيات بوده باشد وهذا واضح.
باري عين عبارت لباب الالباب ج 1 ص 280 باختصار اينست:‹‹الامام العالم فخرالدين محمدبن محمودبن احمد النيسابوري امام يگانه و صاحب فضل بيكرانه...پدر او امام بيان الحق محمود نيشابوري از افراد عالم بوده است و لطائف و غرائب و تصانيف او در انواع علوم در اطراف جهان مشهور است...››و اين امام فخرالدين محمد محمود كه ما بصدد ذكر اوئيم در عهد دولت بهرامشاه از فحول ائمه غزنين بود و تفسير بصائر يميني تأليف اوست و راي آراي كه ترجمهِ غروسير(2) است تصنيف او وصحيفه الاعمال كه در معارضهِ تيغ و قلم است ساخته و پرداخته او، و او را تصانيف بسيار است...
در آن وقت كه رايت دولت سلطان سعيد سنجر تغمدهالله برحمته بر صوب ممالك غزنين خافق گشت تا بهرامشاه را مالش دهد و ممالك غزنين را مستخلص و مصفي گرداند و بهرامشاه را با او امكان مقاومت نبود امام فخرالدين محمد محمود نيشابوري را برسالت فرستادند و چون به حد تكيناباد بمعسكر منصور پيوست بوسيلت پيري و تقدم جانب او مرعي ماند و او را پيش بردند، بعد از رعايت جانب ادب و اقامت شرايط خدمت زبانبر گشاد و گفت: بهرام كه شاهي از اين درگاه يافته است مقام خدمت ميبوسد و ميگويد:
ور پست كني بنا خود افراشتاياز دست ميفكنم چو برداشتهاي گر آب دهي نهال خود كاشتهايمن بنده همانم كه تو پنداشتهاي
انتهي ما في لباب الالباب،و چنانكه ملاحظه ميفرمائيد لقب او را فخرالدين مينويسد در صورتيكه در خود تفسير لقب او معين الدين مسطور است، و شكي نيست كه قول خود او لابد بر قول لباب الالباب مقدم است و همچنين حاجي خليفه چنانكه گذشت لقب او را ظهيرالدين نوشته است ولابد منشأ اشتباه حاجي خليفه لقب ظهيرالقضاه بوده است كه در آنجا مسطور است و همچنين كنيهِ او را ابو جعفر نوشته بجاي ابوالعلاء مذكور در تفسير و لابد (بر فرض صحت نسخه) قول خود او بر اقوال حاجي خليفه وسائرين مقدم است.
و اسم مؤلف ما نحن فيه را در كتاب روضات الجنات آقامحمد باقر خوانساري طبع طهران ص 225 نيز پيدا كردم.
در آنجا در ضمن ترجمه حال حسنبن محمدبن الحسين النيسابوري المعروف بالنظام الاعرج صاحب تفسير مشهور موسوم به (غرائب القرآن و رغائب الفرقان) كه در هامش تفسير طبري در بولاق بطبع رسيده است در سنه1329 گويد: ‹‹و من جمله في يعرف بلقب النيسابوري ايضاً هوالشيخ معينالدين(3) قاضي القضاه محمدبن محمودبن ابيالحسن النيسابوري صاحب غريب القرآن المأخوذ في كتاب الشيخ ابيبكر محمدبن عزيز السجستاني المشهور و قد كنيه لاجل ولدهالقاضي جمال الدين محمود وكان عندنامنه نسخه مختصره لطيفه››انتهي ما في روضات الجنات، واگرمولف روضات الجنات اسم غريب القرآن را به (غرائب القرآن نيشابوري) مذكور درفوق كه در هامش تفسير طبري طبع شده بواسطه اشتراك نسبت نيسابوري و اينكه هر دو صاحب تفسير بودهاند اشتباه نكرده باشد معلوم ميشود كه اين غريب القرآن تأليف ديگري از تأليف محمدبن محمود نيسابوري ما نحن فيه است و احتمال قوي نيز دارد كه غريب القرآن از پدر صاحب ترجمه، محمود نيسابوري ملقب به بيان الحق بوده است چه حاجي(4) در ضمن تعداد مؤلفين در علم غريب القرآن (در تحت عنوان علم غريب الحديث والقرآن، يعني لغات مشكله حديث ياقرآن) اسم پدر او را ميبرد باين عبارت: ‹‹وابيالقاسم محمودبن ابيالحسن بنالحسين النيسابوري الملقب به بيان الحق›› انتهي.
خلاصه آنكه اين تفسيري كه سر كار يك جلد ناقص از آن داريد موسوم به(بصائر يميني) است و در عهد بهرامشاه غزنوي در سنه 545 تأليف شده است.
من در غالب فهرستهاي كتب فارسي كتابخانهاي اروپا از قبيل فهارس كتابخانهاي پاريس ولندن وبرلن و كتابخانه خديوي در مصر و غيرها گشتم، نام اين تفسير را پيدا نكردم.
معلوم ميشود اين نسخهِ سر كار يا منحصر بفرد است، يا اقلاً خيلي نادر و كمياب است، پس خوب است كه سر كار در حفظ و مواظبت آن جداً بكوشيد و آنرا برايگان يا بغير رايگان از دست ندهيد كه چيز بسيار نفيسي بايد باشد و از يادگارهاي زبان فارسي قرن ششم است كه چنانچه معلوم است بسيار كم از آن عهدها كتاب فارسي مانده است و از اينكه حاجي خليفه عبارت ابتداي آنرا بر سم معهود خود در هر كتابي كه خود آنرا ديده بوده ذكري نكرده است.
معلوم ميشود كه او هم اين كتاب را نديده بوده است بلكه نام آن را از جاي ديگر نقل كرده است پس مجدداًعرض ميكنم كه در حفظ و رعايت و مواظبت اين تفسير فارسي نفيس، سر كار بايد خيلي سعي داشته باشيد و آنرا بدوستان يا بغير دوستان عاريه ندهيد و آنرا در جائي كه از غرق و حرق و سرق مصون باشد نگاه داريد و نگذاريد كه حتي هيچكس در منزل خودتان هم آنرا نگاه كند و دست مالي نمايد زيرا كه تاريخ كتابت اين نسخه هم علاوه بر تاريخ اصل تأليف آن بسيار قديم است يعني سنهِ آن 680، پس از استعمال و دست مالي لابد زود خراب و پاره خواهد شد، زنهار زنهار كه در حفظ اين نسخهِ نفيس فارسي باقصي الغايه بكوشيد و براي اين گنج شايگان طلسمي از اخفاء و كتمان و عدم عاريه دادن ببنديد.
رودربايستي را در مقابل دوستان كنار بگذاريد و عبوس وجه و چين ابروان را بدون مجامله و محابات برابر حراست آن، هم از چشم اغيار و هم از چشم احباب مطلقاً شعار خود سازيد.
مرقوم داشته بوديد كه اين تفسير از سورهِ نور شروع ميشود ولي ندانستم كه يك جلد است تا آخر قرآن يا جلدهاي متعدد است مثلاً دو جلد يا سه جلد، گويا يك جلد باشد و از روي قياس و قرينه بايد دو جلد ديگر قبل از آن بوده است كه مفقود است.(5)

پاورقيها:

1- هذا هوالصواب المطاق للطبقات الناصري ص 23،25 و آنچه تاريخ گزيده گفته است كه بهرامشاه در سنه 544 وفات نمود غلط فاحش است فلاتغتر بما قاله وابن الاثير وفات بهرامشاه را در سنهِ 548 نوشته است. و آن نيز ظاهراًسهو است چه صاحب طبقات ناصري خود و اجدادش معاصر واز ملازمين غزنويه غوريه بودهاند پس قول او مقدم بر اقوال سائرين است.
2- يعني بلاشك (غرراخبار ملوك الفرس و سيرهم) للثعالبي كه با يك ترجمهِ فرانسوي در سنه 1900 مسيحي در پاريس بطبع رسيده است.
3- اينجا لقب او را درست و مطابق با واقع ذكر كرده است.
4- كذافي الاصل اما مراد حاجي خليفه است.
5- نشريه دانشكده ادبيات تبريز سال دوم صفحه 119 - 126

مقالات مشابه

معرفی و سیر تطوّر تفاسیر واعظانه شیعه

نام نشریهشیعه‌پژوهی

نام نویسندهمحمد شریفی, اکرم حسین‌زاده

تفسیر ابو جارود

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهعلی شاه علیزاده

أطیَبُ الثَّمَرَة فِی تَفسیِر سُورَةِ الحَمد وَ البَقَرَة (بخش سوره حمد)

نام نشریهسفینه

نام نویسندهمحمود ملکی تراکمه‌ای, سیدهاشم حسینی تهرانی

تحلیل و بررسی روش تفسیری شیخ بهایی

نام نشریهپژوهش‌های قرآن و حدیث

نام نویسندهعباس مصلایی‌پور یزدی

شهرستانی و تفسیرش

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمحمدعلی آذرشب, اکبر غفوری